ادبی

نیازمندی های ایران| تولیدی و عمده فروشی کفش و کتونی زنانه و مردانه در تهران و اسلامشهر

انسان،شقایقی که با داغ،زاده است!(2)

۱۷۸ بازديد

وحشی ترین «غرور»های پولادین و توفانی ترین «عصیان»های آتشین،در اوج صعودش،در آخرین نقطهء جَستن اش،فوّاره ای است که پس از گریختن از تنگنای تاریک جبر،در جست و جوی آرام یافتن،به دعوتجاذبه ای،سر فرود می آورد،تا خود را در دامان خویشاوندش محو کند؛و رها گشته از بند هر بیگانگی،از حیرت دردناک رهائی،در پیوند خویشاوندی رها گردد.

یک انسان مافوق،یک فرهنگ ماورائی و مجموعه ای از ارزش ها و زیبائی های متعالی،یک زندگی بهشتی و یک جهان اهورائی،یک «بودن» بالاتر،همواره ما و جهان ما و فرهنگ و زیبائی ها و ارزش ها و حیات و حتّی «بودن» ما را،از آن «نمی دانم کجا» بمباران می کند.آن «نمی دانم که» ای که مخاطب من،نه مخاطب گفتن من، «مخاطبِ بودن» من است؛همواره مرا با ضربه های بی امان می کوبد؛و من،ما،انسان،تاریخ،همواره با نفی «واقعیّت» خویش،در تلاش بی تابانه و مشتاقِ رفتن،نمودن و شدنِ آن «حقیقت» است.

 

همهء مذهب ها و فلسفه ها و هنرها و عرفان ها و همهء عطش های سیراب نشدنی و آرزوهای دست نایافتنی و سرمنزل مقصودِ نارسیدنی و کمبود همیشگی و خلأ آزار دهندهء روح های بزرگ و بی قراری های دل های فراتر و دغدغهء مجهول درون های شگفت و اشتیاق های بی آرام و عشق های بی معشوق و نیاز عبادت،در جان های بی معبود و عصیان و دلهره و هراس و تراژدی غم انگیز انسان،که «آنچه هست»،«نباید باشد» و «آن چه باید باشد»،«نیست».و همهء حرف ها همین است و همهء دردها همین جا است.درد روح این است؛و این است که:«انسان،شقایقی است که با داغ،زاده است»!

 

همچون گرگی تنها،در سینهء صحرای سیاه و خاموش زمستانِ زمستان زده،با غربت خویش ایستاده ام.از بالای سرم سرپوش آسمان را برداشته اند و فضای بی کرانهء «نیستی» نمودار شده است.و من خود را همچون سایهء موهومی می یابم،که در صحرا افتاده است؛و چون روح آوارهء کویر،که بی قرار و خشمگین،خاک بر افلاک می افشاند،و در اندام تک درختان خشک و نومید می پیچد و گمشده اش را می جوید و نمی یابد؛ذات خویش را می جویم و نمی یابم.من سایهء اویم؛او کجا است؟در اعماق زمین؟در آغوش کوه ها؟در قلب دریاها؟در پس ابرها؟در آن سوی افق ها؟کجا؟

 

باغ ها و آبادی ها،همه را رفته ام،شرق و غرب عالم را،همه گشته ام.از اقصای تاریخ می آیم.از شاعران،حکیمان،عارفان و پیامبران همه،سراغ او را گرفته ام.این راه ها،همه به «بی سوئی» است.این سرمنزل ها،همه منزلی بر سر راه است!

 

... پایان ...

انسان،شقایقی که با داغ،زاده است!(2)

«(شـادیِ دل)»

۱۶۶ بازديد

نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید( 1223 )


آدرس این وبلاگ در سروش :
https://sapp.ir/913607


سوره 27 : نمــل( مکّیـ 93 آیه داردـ جزءنوزدهمـصفحه 377 )


 


( قسمت دوازدهــم )


 


«(شـادیِ دل)»




 


( جزءبیستمصفحه 382 آیه 59 )‌


بسم الله الرحمن الرحیم


قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَسَلَامٌ عَلَى عِبَادِهِ الَّذِینَ اصْطَفَى آللَّهُ خَیْرٌ أَمَّا یُشْرِکُونَ


 


ترجمه لفظی آیه شریفه :


بگو سپاس براى خداست و درود بر آن بندگانش که [آنان را] برگزیده است


آیا خدا بهتر ست‏ یا آنچه [با او] شریک مى‏ گردانند


 


نگاهی ادبی و عرفانی به آیه شریفه :


 


بدان کهمقاماتدر راهدیــــــــندو قسماست :


قسمیمقدماتاست که به خودی خودمقصودنیست ،


بلکه همه ،وسایلبرای کار دیگرند ؛


مانند : توبه ، صبر ، خوف ، زهد ، فقر و محاسبه .


قسمی دیگرمقاصد و نهایاتاست ؛


که به خودی خودمقصودند؛


مانند : محبت ، شوق ، رضا ، توحید و توکل .


که همه ی آنهامقصودِ بذاتهستند ،


نه آنکهوسیله یچیز دیگر باشند .


وحمد و شکر و ثنایخداوند، همه از اینقسمند،


که به خودی خود ،مقصودند،


و چنین قسم ، تاقیامتو دربهشتبمانَد ،


و هرگزمنقطــــــــــعنگردد .




 


و از این جهت در وصفبهشتیانفرمود :


آخرینخواندنِآنهاحمد خداونداست ،


و یا این که گویند :


حمــــــــد خــــــــــدایرا کهانــــــــــــدوهاز ما برد ؛


و یا گویند:


جمـــــــد خـــــــــــدایرا کهوعـــــــــده یاوراستآمده است !


گویند :فردا در آنعرصه ی عظمیوانجمن کبری؛


کهایوان کبریابرکشند ؛ وبساط عظمتبگسترانند ،


منادی ندا کند :


سپـــــاس گوینـــــدگانِخـــــــــدابرخیــــزند،


در آن حالتنها کسانی کهپیوسته و در همه حال و در همه وقت ،خـــــدایراحمد و شکر و ثناگفته ،


وسپاس داریِاو را کرده ، وحقِّ نعمتِاو را بهشکرگزاریبه حای آورده ،از جــــای برخیـــــزند !



 


حمد و شکربنده ، وقتیدرستآید ؛


که در ویسه چیــــزباشد :


اول ، علــــم


دوم ؛ حــــــال


سوم ؛ عمــــل


چه ؛ که ازعلــــم،حـــــالزایَد ،


و ازحــــــال،عمــــــــــل خیــــــزد !


در حقیقت ،علــــــم،شناختخداونــــــداست ،


وحـــــــال،شــــادیِ دلبه آننعمتاست ،


وعمـــل، به کار داشتننعمتدرآن چهرضای خداونددر آن است .



 


پس بدان که ؛


 


دلراحـــــال هااست ومقــــــــام ها،


 


اول ؛مکاشفــــه،


 


دوم؛مشاهـــده،


 


سوم ؛معــاینـــه،


 


چهارم ؛مواصلــه،


 


پنجم ؛مهــالـکــه!


 



نتیجه تصویری برای الا یا ایها الساقی ادر کاسا


 


کــــــــــه ؛


 


مواصله،استیلاینزدیکی و قرببردلاست ،


ومهـالکـهپس از همه ،استهلاک در قُــــرباست !


پس تا درمکاشفهومشاهدهاست ؛


جبرئیـــــــــــلدر میان نگنجد ،


لیکن چون بهمعاینهومواصلهرسید ؛


جبرئیــــــــلودیگـــــــریدر نگنجـــــد!


که گفتـــــــــه اند :


 


جبرئیلآن جا اگر زحمت کندخونشبریز


 


خون بهای جبرئیلاز گنج رحمت باز ده !


 


 



 


السلام علیک یا مولای یا اباصالح المهدی


 


آیا این جمعــــــه می آییــــد آقـــا ؟


 


شاید ما همچنـــــان سرگــــــرم دنیـــا


 


و مشکلات زنـــــدگی خویشیــم


 


ولی هر روزه برای تعجیل درظهـــــــــور مبارکتــــــان


 


دعــــای فــــــرج بر لب داریـــــــم


 



نتیجه تصویری برای اللهم عجل لولیک




تصویر مرتبط

«(شـادیِ دل)»